مقاله قهوه
ممکن است همیشه خواسته باشید که کافی شاپی راه اندازی کنید. یا شاید مثل من آن لحظه شگفت انگیز را در حالی که نوشیدنی خود را در کافه مورد علاقهتان مزه مزه میکنید را تجربه کردهاید و فهمیدهاید که دقیقا میخواهید با زندگیتان چکار کنید. اما چگونه آن رویا را به حقیقت تبدیل میکنید؟
خب، من همه جوابها را ندارم، اما درسهای زیادی را زمانی که کافی شاپ مخصوصم را باز کردم یاد گرفتم. و در طول راه، من با یک جامعه قهوه کاملا جدید روبرو شدم. اجازه دهید تا داستانم را با شما در میان بگذارم، که میتواند به شما در این مسیر کمک کند.
فصل اول: پروژه راه اندازی
مثل همه تازه کارانی که سعی میکنند کسب و کاری را شروع کنند، من هم درک نمیکردم خودم را درگیر چه کاری کرده ام. تنها چیزی که میدانستم این بود که عاشق داشتن کافی شاپ هستم. عشق من به قهوه، اشتیاقم برای تدریس، و هدفم برای سرو چیزی که خودم درست کرده ام – همه با هم باعث شد که کافی شاپ Roastery & Cafe را راه اندازی کنم.
زمانی که کافی شاپ را باز کردیم، فوقع العاده بود. مشتریها آمدند و من از لذت بردن مردم از کیفیت غذا و نوشیدنیها خوشحال بودم.
اما هنوز هیچ ایدهای از چالشهایی که در انتظارم بودند نداشتم. درک واقعیت زمانی رخ داد که واقعیتهای مدیریت کارکنان، احتیاج به حفظ انگیزه مشتریانی که میآمدند، دشواریهای اطمینان از عامه پسند بودن برند کافی شاپ و خیلی موارد دیگر را فهمیدم. یاد گرفتم که نیاز دارم زمان بیشتری را دور از کافی بار و نه پشت آن بگذرانم.
و به همین ترتیب مطالعه را شروع کردم.
درسهای آموخته شده:
- به عنوان صاحب یک کافی شاپ، با چالشهای بسیاری رو به رو میشوید. تمرکز داشته باشید و رو در رو با این مشکلات مقابله کنید.
- برای چالشهای عملیاتی آماده باشید: به یاد داشته باشید که باز کردن کافی شاپ مطمئنا چیزی بیشتر از سرو کردن قهوه است.
- سعی کنید تنها یک مسئله را در یک زمان حل کنید – و به یاد داشته باشید که آنها باهم تفاوت دارند.
فراموش نکنید: این چالشها شما را تصمیم گیر و صاحب کسب و کار بهتری میکند.
فصل 2: ایجاد آگاهی
میدانستم که غذا و نوشیدنیهای با کیفیتی را سرو میکنیم، اما علاوه بر این نیاز بود که آگاهی در مورد موج سوم و کاری که به عنوان کافی شاپ انجام میدهیم ایجاد کنم.
با در نظر گرفتن این مورد، به سمت عشق اولم بر گشتم: تدریس. به زودی، ما شروع به برگزاری کلاسهای آموزش باریستا، جلسات کاپینگ قهوه برای عموم، و مواردی دیگر کردیم. این کارها بود که به من حس تکامل داد. این باعث شد تا متوجه شوم که ارتباطی واقعی بین سرو قهوه و به اشتراک گذاشتن دانش با مشتری در مورد نوشیدنی که سفارش داده است وجود دارد.
حالا، باریستاها همواره زمانی را صرف معرفی کردن قهوهای که سرو میکنن به مشتریها، بخصوص کسانی که برای اولین بار آمده اند میکنند. این کار به علامت تجاری ما تبدیل شده است.
و در طول این مسیر، من به بازخوردهای باریستاهایمان گوش داده ام. چه چیزی برای آنها موثر بوده است؟ چه چیزی برای مشتریها موثر بوده است؟ و مهم تر از همه، چه چیزی به نظر آنها کاربردی نبود؟
تبدیل تلاشهایمان به فروش چندان طول نکشید. زمانی که لبریز شدن کافی شاپ از مشتریها را دیدیم، فهمیدیم که در حال رسیدن به هدفمان هستیم: که چیزی نبود جز گسترش دانش و هنر قهوه در فیلیپین. لحظه شگفت انگیزی بود.
درسهای آموخته شده
- هدفتان را به یاد داشته باشید – در مورد من، آموزش قهوه – و برای رسیدن به آن واقعا تلاش کنید. از شکستن “قوانین” نترسید و نشان تجاری مخصوص خودتان را داشته باشد، اگر مطابق دیدگاههایتان برای کافی شاپتان است.
- راهی برای ارتباط با مشتری بیابید – و به او برای ارتباط با قهوه کمک کنید.
- به پرسنلتان، از هر دو جنبه حرفهای و شخصی توجه کنید. اندازه مهم نیست، بزرگ ترین دارایی یک کمپانی پرسنل آن هستند. از آنجا که در ابتدا کوچک بودیم، کارکنان ما، هم چالش و هم موفقیتمان را تجربه کردند. به راحتی میتوان بگویم که، بدون آنها این ماجرا میتوانست بسیار سخت تر باشد. آیا میتوانید تصور کنید که یک پارچگی کارها چطور خواهد بود اگر کارکنانمان هر ساعت از روز انگیزه بگیرند؟
فصل 3: کسب مشتری های دائمی
دیدن مردم جدیدی که به کافی شاپمان میآیند فوق العاده است. اما قابل مقایسه با دیدن بازگشت آنها، نه فقط برای غذا و نوشیدنی بلکه برای صحبت و اتمسفر و فضای موجود نیست.
این با لبخندهای مداوم و احوال پرسی شروع میشود، و به صورت گفت و گو در مورد قهوه و جوک تعریف کردن ادامه مییابد. قبل از اینکه بدانید، مشتریهای همیشگی شما تبدیل به دوستان شما میشوند – و چه روشی برای آموزش مردم در مورد نوشیدن قهوه بهتر از انجام آن به عنوان دوست است؟ تنها قسمت سخت ماجرا این است که زمانی که یاد گرفتند، راضی کردن آنها دشوارتر میشود!
اکنون کافی بار مکان بسیار بهتری است که ما افرادی را داریم که در مورد اینکه کدام منبع بهتر است، چه دماییایده آل است، و کدام قهوه ساز برای قهوههای با منشاهای مختلف باید استفاده شود نظر میدهند.
و حالا در مورد دوستیهایمان فراتر از کافه صحبت میکنیم: به عنوان یک گروه، بازدیدهایی از کافی شاپها یا “قهوه گردی”، بطور محلی و همینطور بین المللی انجام میدهیم. در سفر اخیرم، گشت و گذار کمتر شد و به جای آن هدف اصلی توریسم قهوه با این مشتریها که تبدیل به دوستی شده به هدف اصلی تبدیل شد.
این افراد دوست دار قهوه, زندگیهای متفاوتی دارند – اغلب آنها به حق خود رهبران صنعتی هستند و به عنوان مربی، الهام بخش، و دوستانم بخشی از این ماجرا بوده اند.
درسهای آموخته شده
- چند چیز با ارزشمندتر از قوانین معین شما وجود دارد.
- اهمیت باریستاهایی با رفتار دوستانه را دست کم نگیرید.
- مشتریهای همیشگی خود را به عنوان مردم ببینید، نه فقط مشتری، به این صورت میتوان جامعهای در کافی شاپ خود بسازید. این جامعه زندگی شما را غنی میکند و به حفظ حرکت کافی شاپ کمک میکند.
تا به امروز، مشتریهای دائمیکافی شاپم به به جامعه آن تبدیل شدهاند. ما با یک فنجان قهوه از مصاحبت با یک دیگر لذت میبریم و سعی میکنیم هر جای دنیا که هستیم فنجان قهوهای باهم داشته باشیم. و امیدوارم آنها نیز همانطور که کافی شاپم رشد میکند و بیشتر یاد میگیرم آنجا باشند.
واقعا اینکه قهوه می تواند شما را به چه چیزی وارد کند هیجان انگیز است، چه چالشها باشد یا موفقیتها. پس چرا در حین چشیدن اسپرسو تلخ و شیرین خود برای ماجرای قهوه خود برنامه ریزی نکنید؟
1 دیدگاه در “درسهایی که هنگام راه اندازی کافی شاپ یاد میگیرید”
تشکر از مطلب خوب و مفیدتون برای امثال من که تازه کافه ام رو باز کردم نکته هایی که آوردین خیلی کمکم کرده و با اینکه متن کوتاهه ولی حالا که درگیر این کار هستم میفهمم چقدر در مورد راه اندازی کافه ساده فکر می کردم و خیلی از جوانب کار رو ندیده بودم و الان که این متن رو خوندم تازه می بینیم چه نکته هایی رو باید توجه میکردم و نکرده بودم واقعا ممنون از مطلبتون